کد مطلب:329747
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:148
آیینه عفاف در مجلس ابن زیاد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
اسیران آل پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) را به مجلس پسر زیاد وارد كردند. در میان اسیران ، زینب كبری یا آیینه عفت و پاكدامنی و فصاحت علی (ع ) كه سخت اندوهناك بود و كهنه ترین جامه ها را پوشیده بود، به طور ناشناس در یك طرف مجلس قرار گرفت و كنیزان اطرافش را احاطه كردند.
ابن زیاد پرسید: این زدن كه از برابر ما گذشت بو در یك طرف مجلس قرار گرفت و زنان اطراف او را گرفتند كیست ؟
زینب (س ) پاسخ او را نداد.
پسر زیاد بار دیگر همان سؤ ال را مكرر كرد. یكی از كنیزان او را معرفی كرده و گفت : این زن ، یادگار زهرا دختر رسول خداست .
ابن زاد كه او را شناخته ، مخاطب ساخته و گفت : ستایش خدا را كه شما را رسوا كرد و از دم تیغ گذرانید و دروغ شما را آشكار نمود.
زینب (س )، در این جا طاقت نیاورده و فرمود: ستایش خدا را كه ما را به بركت پیمبر بزرگوارش گرامی داشته و از پلیدی پاك و پاكیزه نموده و همانا آدم بدكار رسوا می شد و دروغ می گوید و او هم غیر از ماست .
پسر زیاد پرسید: چگونه یافتی كاری كه خدا با خاندان تو به انجام آورد؟
زینب (س ) فرمود: خدای متعال كشتن در راه خودش را برای آنان مقدر فرموده بود و آنها به طوری كه او اراده كرده بود كشته شدند و به آرامگاههای همیشگی خود رهسپار شدند و به زودی خدا میان تو و ایشان گرد خواهد آورد و در پیشگاه داد او حجت خواهند كرد و با شما دشمنی خواهند نمود.
از این سخنان كه بر خلاف انتظار پسر زیاد بود و نمی خواست در چنان محفلی با این گونه سخنان رو به رو شود، آتش خشمش شعله ور شد و خواست او را سیاست كند.
عمروبن حرث به شفاعت برخاسته ، اظهار داشت : ای پسر زیاد، گوینده این سخنان زن است و زن را نمی توان در برابر گفته هایش مؤ اخذه كرد و از او خرده گیری نمود.
نمی شاید زنان را سخت گفتن
به بد گفتن جزای بد شنفتن
پسر زیاد كه پاسخ صحیحی نداشت ، دهان نحس خود را گشوده و گفت : خدای متعال دل مرا از كشتن سركشان و عاصیان خاندان تو شفا داد.
زینب (س ) از شنیدن این گفته سخت ناراحت شد، چنان كه سراپای او را آتش زد و شروع كرد به گریستن و فرمود:
ای بی حیا! به جان خودم سوگند، بزرگ مرا شهید كردی و پرده عزت و آرزوی مرا دریدی و شاخه بارور مرا جدا نمودی و اصل مرا از بن برانداختی و هر گاه از چنین امر خیری كه اساس آسمان و زمین را به لرزه در آورد شفا پیدا كردی ، چنان است كه می گویی شفا یافته .
پسر زیاد كه این بار هم با سخنان درشت و در عین حال اندوه آور رو به رو شد، گفت : این زن سخن پرداز است و پدر او هم سراینده سخن پردازی بود.
زینب (س ) فرمود: زن را با سخن پردازی چه مناسبت ! من علاوه بر این ماءموریت ، كار دیگری دارم كه باید به انجام آن بپردازم :
زنان با با سخن سنجی چه كار است
مرا این سان سخن گفتن شعار است
لیكن بی حیایی و خونریزی تو كار مرا به جایی رسانید كه باید آتش درونی خود را بدین وسیله خاموش بسازم .(144)
144- كتاب الارشاد، ص 472.